به گزارش خبرنگار زانا – انگشت تقدیر و سبابه سرنوشت ناقوس فرقت و کاروان هجرت را به فغان واداشت ، نور نکهت فرو نشست و رایحه رحیل ، مشام آسمان را شیرین نمود آنگاه که صفیر سرخ شهادتِ سردار قلبهای سلیم جان ایران را گرفتارفازسنگین دلتنگی نمود .
” آری ”
” تنی خونین در آغوش حرم رفت _
دلا دیدی که حاجیزاده هم رفت؟ ”
ستاره آسمان دلهای عاشق با موج مو شکهای ما فوق صوت به کهکشان رفت و بزم کرو بیان را آراست تانسیم نازش کرانه های آسمان را بگریاند و زمین زمانه بجو ش و خروش وادارد.
عروج عارفانه سردارشهید “سرلشگر امیرعلی حاجی زاده ” چون امواج اندوه ، صحرای شادی کشور جان را مغموم ، ساحل و صل ما گدایان دولت مهرش را در سایه گرفته و با اعجاز خون ، دانندگان اسرار نهان را مبهوت و ریزه خواران سفره سخاوتش را نیز در بهرِ برهوت حیران نمود.
سردار صدر نشین قبله قلوب .
….خون چکید از شاخ گُل باد بهاران چه شد. ؟
گرچه کنعان خالی از یوسف و کلبه دل در تسخیر غم است اما دورگردون و شوق کعبه خلوت شبهای تار و حسرت باغ و صال همچنان افق امید را روشن میکند.
” به تعبیر قشنگ حضرت حافظ شیراز ”
درخرابات مغان ” زلف بت و ناقه نور ، مُشک خُتن و باد صبا ، سوزدل و اشک روان ، آه سحر و ناله شب ” همه روئیای نظربازی تو را روایت میکنند ای مجاهد معرکه مردانگی .
سردار و طن :
خدا میداند و تو و ما نیز مطلع ایم که هوای تو درفضا و روحت در آسمان و جسمِ جسورت درزمین و منتظر پرواز به عرش اعلام است تا و صال یار و غم نگار و هجرت با و قارت را به آج نشینان آسمان تبریک بگو یند .
ای نامدار گمنان م وطن !
شمع محفل عشاق ، غوغای مجلس عرشیان ، تابش خورشید و سعی باد , اشک شفق و لاله داغ لطف ایرانیان شرحه شرحه در آتش فراق تو میسوزند.
” بهشت آغوش خود بگشا که حاجیزاده می آید. تنی از تارو پود خاکی سجاده می آید ”
ای تکسوار خسته دلِ دوران : دوستی تو فصل قشنگی ازرابطه عاشق و معشوق در مصحف معرفت تدوین نمود که با پیمانه خدا محاسبه و با نغمه خاک و جذبه افلاک به دامان دوست پرمی کشد و دنیائی از زهد و زندگی را تقدیم تاریخ سرنوشت ساز ایران میکند.
ای سبز پوش آرش تبار !
آموزه اخلاق و آوازه اخلاص تو بزم بابرکت و سِرّ مگویی است که درک آن فراتر از فهم ساکنان زمین بوده و رمزگشایی از آن مستلزم اتراق بر عرشه ” رعد و فاتح ، سجیل و نازعات ، خرمشهر و شهاب و سفر به بلندآسمانهای الهی است.
ندیدم خوشتر از شعرتو حافظ – به قرآنی که اندرسینه داری –
سردارستم سوزِ کُنامِ شیران ! گرچه سنگ ستم صهیونی آئینه عزت تو را مورد اصابت قرارداده و دست خونین تقدیر زلف امیرِ “علی ” را رنگین و سرای بهشت را آذین بست لکن آه سرد و اشک گرم ارادتمندان تو در اوج مرام عاشقی و میثاق و فا چون صاعقه سوزناک برجان خصم صهیونیست و تنور فتنه خائنان فرودآمد و شمشیر صبح پیکار و لبخند مولای متقیان. ع . را تداعی نمود.
سردارِ صداقت پیشه !
غبار غربت و خاک بنشسته بر لباس سبز پاسداری تو در شب حادثه ماجرای تلخ کوچه بنی هاشم. ع . را تکرار و یکبار دیگر قصه پرغصه مظلومیت فاطمه زهرا. س . در فاجعه فدک را در اذهان عمومی عالم زنده نمود.
ای شیربیشه شجاعت !
نقش مؤثر تو در لباس ساده سربازی تک بیت حضرت سعدی شیرازی بود که ” چون ایران نباشد تن من مباد- دراین بوم و بر زنده یک تن مباد”
ای سبز اندیش سُرخ سخن !
فرهنگ و فراست تو قافیه اشعار ادیبان بزرگ ایران ” حافظ و سعدی، عارف و اصفهانی، بهار و فرخی ، اخوان ثالث و محمد حسین شهریار و قیصر امین پور و حمیدسبزواری ” را به رنگ غیرت و غایت و لاله و لطافت در آورد که فرود پی درپی موشکهای نقطه زن شما در قلب سیاه صهیون و پایگاههای جهنمی ” عین الاسد و العُدید آمریکا ” درعراق و قطر زیباترین نماد این افتخار ماندگار است.
و با ترجمه عملی این بیت از شعر خانم ” لیلا حسین نیا ”
وطن بسوزد و من در خروش نباشم –
خداکند بمیرم و و طن فروش نباشم .
درس مؤثر و معتبری به همه خائنان و معاندان و طن فروشان پست فطرت در طول دفاع مقدس ۱۲ روزه بود.
ای سردار صادق القول!
حفظ و طن فصل مشترک تو وهمه جوانمردان و عقابان آسمان ایران است درخشندگی کلام نافذ و تبسم شفابخش تو یک دنیا تاریکی را نور باران میکند.
یادت بخیر و خانه خاکت گوارا ای شیر بیشه شهامت ، یل آزاده عالم عشق ، سرباز فداکار ولی زمان و عقاب آسمان آرای خفته درزمین.
تو سرداری با خُلق حلیم و عقل سلیم ، دارای تخصص و دانش فنی ، باروح لطیف و ذائقه ظریف ردای شهادت زینت افزای تذکره طاهرت بودبا نفس پاک ،نیتی خالص و تن پوش حریر و استبرق الهی همه فرشتگان خدا ،کهکشانهای آسمان و مه رویان ماه را مجذوب خویش کرده بود.
بدرود ای سروِ در خون نشسته بدرود .
سید حرمت الله موسوی مقدم
صحنههای فداکاری مردم در میدان قدس جلوهای از غیرت ایرانی است








دیدگاهتان را بنویسید